افسوس که من غربم وتو شرق ترینی تو حوروش و من خجل از روی زمینی مرحم ننهی زخم دلم را ای داد گویا تو به خون دل من تشنه ترینی دکتر علی شریعتی: حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند وبزرگترین درد اورا بی آبی معرفی کردند
کاش می شد که کسی می امد
این دل خسته ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می اموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
اسمان ابی بود
ونسیم روی ارامش اندیشه ما می رقصید
کاش می شد که غم ودلتنگی
...... راه این خانه ما گم می کرد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |