عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم وبه هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیغام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم با من از عشق بگو تا مرز جنون همسفرم کردی با هرم نگات خاکسترم کردی با من از عشق بگو ای آشفته موآشفته ام کردی بی رنگیمو دیدی باورم کردی آرزوی من داشتن تو بود آرزوم مست عشقتم نشکنی به غم این سبو راز سبز جنگل تو چشمای توست رنگ سرخ مهتاب رولبهای توست خونه چشام پرتوی نگام مال تو پاکی صفام شوق خندهام مال تو لحظهای توچشمای تو گم شدن مال من حس خوندنم گرمی صدام مال تو....... وقتی که با صدای تو بیدار میشوم هر بار مثل ثانیه تکرار می شوم هی درد هی شکنجه خدایابه خیر کن روزی هزار مرتبه بردار می شوم پایان زندگیست همین بی تو بودنم تا خر خره به مرگ بدهکار می شوم هر شب طلوع میکنم از پشت پنجره چون سایه خبیث پدیدار می شود من خسته ام بیاو همین جا تمام کن هر چند ناگزیر به این کار میشوم این بار هم نفع تو من باختم ولی روزی چوسقف بر سرت آوار می شوم غروب غمت را به هر قیمتی خریدارم چون طلوع شادیت را از ته دل دوست دارم در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام تو همان ساحل عشقی که بهت دلبسته ام صبح میخنددو من گریه کنان از غم دوست ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست ای کاش می دانستم بعد از مرگم اولین اشک از چشمان چه کسی جاری می شود وآخرین سیاه پوش که مرا به فراموشی می سپارد چه کسی خواهد بود سلام همسرعزیزو مهربانم هیچ بارانی جای پای تو را از کوچه قلبم نخواهد شست تولدت مبارک مجیدعزیزم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |